![]()
RSS
POWERED BY
LoxBlog.Com
|
وَ وَهَبْنَا لَهْم مِّن رَّحْمَتِنَا وَ جَعَلْنَا لَهُمْ لِسَانَ صِدْقٍ عَلِيّاً (سوره مریم : آية 50 ) ابوبصیر از امام صادق علی زبان صدق و راستی غدیر میباشد خجالت بکشید بیش از 500 آیه در شان مولای دو عالم علی نازل شده کشته شد زهرای اطهر زان سبب گفته در قرآن تمام آیه ها حق با علیست ...مگر نام محمد هم علی نیست آئینه روی محمد علیست همین بس که نام محمد علیست وصی خداوند به دوش نبی ست عکس نام محمدعلیست صد کتابو صد حدیث آئینه روی محمد (ص)علیست لا اله الا الله 46 محمد20+26 علی = 46 هرکه باشدنوکر تو زود آقا میشود خود بخود با یک نگاه تو مسیحا میشودهمین بس که نام محمد علیست وصی نبی ولی قائم آل محمدی ست پیامبر فرمود فقط یک فرقه اهل نجات است به ابجد فرقه 385 شیعه 385 نام شیعه چندین بار در قرآن آمده ولی نام فرقه های باطل یک بار هم در قرآن نیامدهنام شیعه 5 بار در قرآن آمده و 7 بار با ترکیباتش 7+5= 12 بار نام شیعه در قرآن آمده ولی نام فرقه های باطل دین یک بار هم در قرآن نیامده نام امام 12 بار در قرآن آمده مرد باشید و حرف حق را بپذیرید اینقدر بدبخت و نامرد نباشید اینها دارنداز مظلومیت شیعه سوء استفاده میکنند یکی ازوهابی ها دائشی گفت خجالت بکش نام ما هم در قرآن آمده پرسیدم بفرما ما قبول میکنیم فرمود ما پیروان شیطان میباشیم و نام شیطان 22 میباشد به ابجد شیطان 22 عمر هم 22 ابابکر 22 شیطان 22 مقصر 22 دشمن اسلام 22 هذیان 22 دروغ 22نیرنگ 22 کلک 22کید 22مکارا 22روباه 22بدبختی 22 بدیها22بانامرد 22 ۲۲کلک۲۲نیرنگ 22 بظلمت ۲۲ دوزخه22 نیرنگ۲۲ لامذهب۲۲نفرت ۲2انزجار22 ناخلفه 22نابحقه22 پررو۲۲خائن هست ۲۲عمر22 مقصر22بمنافقا ۲۲شرابیا ۲۲ عمر ۲۲ ابابکر۲۲ شیطان ۲۲ نام ما بیشتر از نام شماست گفتم درست میفرمائید جمالتو عشق است شما خود شیطان میباشی فرمود نه من الاغ شیطانم گفتم تا شیطان الاغهایی مثل شما دارد هیچ غمی ندارد بنىاسرائیل، از پیامبر خود خواستند فرمانروایى براى آنان از جانب خدا تعیین کند مثل قضییه غدیر خم یاران اصلی درخواست معرفی جانشین رسول خدا را نمودند از جانب خدا علی معرفی شد بنىاسرائیل، از پیامبر خود خواستند فرمانروایى براى آنان از جانب خدا تعیین کند تا تحت امر او به جهاد بپردازند و زمینهاى غصبشده خود را بازستانند و اسیران خود را آزاد سازند. آنجا که گفتند: جهل عمر به سنت ابن المبارک نقل کرد: روزی به عمر رسید که زنی از قریش را مردیاز بنی ثقیف در عده اش گرفته پس فرستاد بسوی آنهاو بین آنها جدائی انداخت و آنها را هم عقوبت کرد(شلاق زد) و گفت: هرگز با او ازدواج نکند و صداق را گرفت و در بیت المال قرار داد و این قضاوت در میان مردم شایع شد و بگوش(مولا امیرالمومنین) علی (علیه السلام) فرمودند: ... صداق چه کار دارد با بیت المال، آن مرد و زن نمیدانستند که نکاح در عده جایز نیست پس سزاوار است که آن دو را برگرداند بسنت بعضی گفتند: پس شما چه میگوئید درباره آنزن فرمود: صداق و مهریهمال آن زنست بسبب آنچه که آمیزش با اورا حلال دانسته و بین آنها هم جدائی انداخت و شلاقی هم بر آنها نیست و نباید آنها را زدو عقوبت نمود عده اولی را تکمیل کند سپس عده دومی را تکمیل نماید سپس او را خطبه نماید پس چون این قضاوت بگوش عمر رسید گفت: ای مردم برگردانید نادانی ها را بسنت. احکام القرآن جصاص ج 1 ص 504 آتش زدن قرآنها توسط عمر آيا واقعيت دارد؟ آيا ابوبكر منافق بود و آيات سوره برائت قرآن در شأن او نازل شده است؟ آن چه در مورد آتش زدن قرآنها آنچه در تاريخ مشهور است و بحثي جنجال برانگيز با عنوان «حراق المصاحف» در اوراق نخستين كتب علوم قرآني و تاريخ قرآن برجاي گذاشته؛ در مورد عثمان ميباشد که در اينجا بر اين واقعه نظري ميافكنيم: پس از رحلت پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ عده اي از صحابيان به جمع آوري و مرتب ساختن سورههاي قرآن اقدام كردند و هر يك جداگانه مصحفي براي خود تهيه نمودند. بدين ترتيب اختلاف قرائتها و تعداد مصحفها رو به فزوني گذاشت. حذيفة بن يمان درجريان بازگشت از جنگ ارمنستان و آذربايجان و مشاهدة اختلاف مسلمانان در قرائت قرآن موضوع را با سعيدبن عاص در ميان گذاشت كه مردم حمص قرائت خود را بهتر ميدانستند. همان گونه كه مردم دمشق و كوفه و بصره نيز در مورد قرائت خود بر همين عقيده بودند.[1] وي اين موضوع را با مردم كوفه كه اصحاب وطرفداران ابن مسعود بودند در ميان گذاشت كه بين او و ابن مسعود درگيري لفظي بوجود آمد. حذيفه تصميم گرفت موضوع را با عثمان در ميان بگذارد و در ملاقات با عثمان از وي خواست كه به اين امر رسيدگي كند تا امت اسلامي در كتاب خود به بلاي خانمان سوز اختلاف گرفتار نشوند. پس ازهشدار حذيفه، عثمان با مشورت و به دست آوردن نظر صحابيان براي به انجام رساندن اين امر انجمن تشكيل داد. اين انجمن به جمعآوري مصاحف از مناطق گوناگون و مقابلة آنها با يكديگر و سرانجام نگارش مصحفي واحد پرداخت كه نسخههايي از آن تكثير و به شهرهاي مكه، يمن، بحرين، بصره، شام و كوفه فرستاده شد و يك نسخه به عنوان نسخة امام درمدينه نزد عثمان نگهداري ميشد. سپس عثمان دستور سوزاندن ديگر مصحفها را داد و مردم را ملزم به قرائت بر طبق اين مصحفهاي خاص كرد.[2] از آنجا كه اين كار عثمان مورد انتقاد قرار گرفت و حتي پس از مرگ وي نيز ادامه يافت. عالمان اهل سنت بر آن شدند تا به توجيه اين كار وي بپردازند كه او با مشورت صحابيان دست به اين كار زده است. و امام علي ـ عليه السّلام ـ نيز با تدوين و جمع آوري قرآن و يکي کردن مصاحف موافق بود.[3] آنچه در منابع روايي شيعه در اين زمينه نقل شده حكايت از آن دارد كه حضرت علي ـ عليه السّلام ـ گر چه اصل يكسان سازي مصحفها را مورد تأييد قرار داده باشد، امّا سوزاندن مصحفها نه تنها مورد تأييد آن حضرت قرار نگرفته، بلكه انتقاد و اعتراض شديد آن حضرت را به دنبال داشته است، به اين صورت كه در آن روز حضرت خطاب به ابوذر ميفرمايد: «امروز در عالم اسلام حادثهاي بزرگ به وقوع پيوسته و كتاب خدا اين گونه سوزانده شده و چنين رواست كه خداوند متعال آتش را بر كساني كه با كتاب او چنين برخورد كردهاند، مسلط سازد.»[4] اگر مراد شما از «شأن» اين باشد كه آيا اين آيات در فضيلت ابوبكر نازل شده، بايد از آية چهلم سورة برائت بحث نمود، كه در مورد اين آيه ميتوان گفت: نقل قطعي دلالت بر اين دارد كه مراد از (صاحبه) در اين آيه ابوبكر ميباشد[5]. و امّا داستان يار غار و ماجراي مصاحبت ابوبكر با پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ در اين سفر و اشارات سربستهاي كه در آية فوق به اين موضوع شده در ميان مفسران شيعه و اهل تسنن بحثهاي مختلفي برانگيخته است. بعضي راه افراط را پيموده و بعضي راه تفريط را رفته اند. فخررازي در تفسير خود[6] با تعصب خاصي كوشيده كه دوازده فضيلت براي ابوبكر از آية فوق استنباط كند. بعضي ديگر نيز اصرار دارند كه مذمتهاي متعددي از اين آيه براي ابوبكر استفاده ميشود، امّا نخست بايد ديد كه آيا كلمة صاحب دليل بر فضيلت است؟ ظاهراً چنين نيست؛ زيرا از نظر لغت صاحب به معني همنشين و همسفر به طور مطلق اعم از اين که بد يا خوب باشد است؛ چنان كه در آيه 37 از سورة كهف در داستان آن دو نفر كه يكي با ايمان و خداپرست و ديگري مشرك و بيايمان بود ميخوانيم (قالَ لَهُ صاحِبُهُ)[7]. البته اگر مصاحبت جسمي با رسول الله يك افتخار هم باشد افتخار اجتماعي است، ولي قرآن به صراحت براي فضيلت و شرافتمندي ملاك خاص تقوي را مطرح ميكند كه «إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ».[8] عمده استفاده اهل سنت از اين آيه براي فضيلت ابوبكر از جملة (فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلَيْهِ)است كه ميگويند مرجع ضمير (عليه) ابوبكر است يعني خداوند سكينت و آرامش خود را بر او نازل كرد چون لفظ (لصاحبه) به ضمير (عليه) نزديكتر است و ضمير با نزديكترين مرجع بر ميگردد همچنين پيامبر كه ترس و اضطرابي نداشته كه خداوند سكينتش را بر او نازل كند. بطلان اين قول روشن است چون اولاً در آية 26 سورة برائت و فتح خداوند ميفرمايد: أَنْزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلى رَسُولِهِ. كه در اين دو مورد ميبينيم هر چند در مورد وقايع اين دو آيه ترس و دلهره در مورد پيامبر معنا ندارد ولي ميفرمايد به او و مؤمنين آرامش داده. از طرفي جملة (فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلَيْهِ) تفريع بر جملة (فَقَدْ نَصَرَهُ اللَّهُ) ميباشد نه بر جملة (يَقُولُ لِصاحِبِهِ لا تَحْزَنْ) كه نزول سكينت متفرع بر وجود ترس باشد. ثانياً همه ضميرهايي كه قبل و بعد از اين ضمير (عليه) است مانند (إِلاَّ تَنْصُرُوهُ، نَصَرَهُ، أَخْرَجَهُ، لِصاحِبِهِ، أَيَّدَهُ) همه به پيامبر بر ميگردد با اين حال معنا ندارد كه ميان اين همه ضمائر تنها ضمير (عليه) به ابوبكر برگردد.[9] پايان سخن اشارتي كوتاه بر بخشي از اعمال ابوبكر تا شما خواننده گرامي با دقت نظر در اين اعمال از ناحق بودن ابوبكر با خبر شويد چون امام رضا ـ عليه السّلام ـ به نقل از پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ ميفرمايد: ايمان اعتقاد قلبي اقرار به زبان و عمل به اركان است.[10] 1. در ماجراي روز سقيفه: ابوبكر دست خود را گشود تا حاضران با وي بيعت كنند در حالي كه ميدانست پيامبر در زمان حياتش جانشيني را به امام علي ـ عليه السّلام ـ تفويض كرد. 2. جانشيني عمر: ابوبكر هنگام وفات وصيت كرد كه بعد از او عمر خليفه باشد. امام علي ـ عليه السّلام ـ ميفرمايد: در حالي كه او در زمان حياتش خلافت را اقاله ميكرد (به زبان خود را از خلافت كنار ميكشيد و ميگفت مرا رها كنيد كه با وجود علي من كسي نيستم) پس از مرگش اين منصب را براي ديگري (عمر) تهيه ميديد و آن را مانند دو پستان شتر ميان خود تقسيم نمودند.[11] 3.پیامبر به عمر و ابوبکر دستور داد زیر دست اسامه سرباز باشند تخلف از پيوستن به سپاه اسامه با همه نصوص صريحي كه از پيامبر مبني بر وجود تسريع در رفتن به مقصد شنيدند و ترتيب اثري ندادند. 4. غصب فدك كه پيامبر آنرا به فاطمه زهرا ـ سلام الله عليها ـ بخشيده بود. 5. آزردن يادگار پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ با وجود كه پيامبر فرمود: ان الله يغضب لغضبك و يرضي لرضاك. يعني اي فاطمه خداوند خشم ميكند به خشم تو و خشنود ميشود به خشنودي تو.[12] معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر: 1. ترجمه الميزان (محمد تقي مصباح يزدي)، ج 9، ذيل آيه 40 برائت، بنياد علمي و فكري علامه طباطبائي. 2. مكارم شيرازي، تفسير نمونه، ج 7، ذيل آيه 40 برائت، دارالكتب الاسلاميه، چاپ چهاردهم. 3. شرف الدين عبدالحسين، اجتهاد در مقابل نص، دفتر انتشارات اسلامي. [1] . ابن اثير عزالدين؛ الكامل في التاريخ، بيروت، داربيروت لطباعة و النشر، 1385 ق، جلد 3، ص 111. [2] . الحافظ ابي الخير محمد بن محمد الدمشقي (ابن جوزي)؛ النشر في القرائات العشر، بيروت، دارالكتاب عربي، بيتا، ج 1، ص 7. [3] . حجتي، سيد محمد باقر، تاريخ قرآن كريم، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، چاپ ششم، 1372. [4] . طوسي محمد بن الحسن؛ اختيار معرفة الرجال، مشهد، دانشكده الهيات و معارف، 1348، ص 25. [5] . طباطبايي محمد حسين؛ الميزان: ترجمه مصباح يزدي، ج 9، ص 433، بنياد علمي و فكري علامه، 1363. [6] . فخر رازي؛ تفسير الكبير، چاپ سوم، بيتا، بيجا، ج 16، ص 63. [7] . همان. [8]. حجرات/23. [9] . مكارم شيرازي ناصر؛ تفسير نمونه، قم، دارالكتب اسلاميه، چاپ چهاردهم، ج 7، ص 421. [10] . طباطبايي، محمد حسين، الميزان، ترجمه مصباح يزدي، بنياد علمي و فكري علامه، 1363، ج 9، ص 433. [11] . صدوق، عيون اخبار الرضا، ج 1، ص 177. [12] . نقي، سيد علي، ترجمه و شرح نهج البلاغه، بيجا، بيتا، ص 47، خطبه 3. از عمر كلمات مشهورى نقل شده كه نشان مىدهد او تا چه حد نيازمند به علم امير المؤمنين بوده است و در اينجا برخى از آنها را ذكر مىكنيم: 1- «اگر على نبود عمر هلاك ميشد» اين جمله را بارها بر زبان آورده. لو لا علىّ لهلك عمر اين حديث را احمد و عقيلى و ابن السمان نقل كرده اند، در استيعاب 3 ر 39، رياض 2 ر 194، تفسير نيشابورى در سوره احقاف، مناقب خوارزمى 48، شرح جامع صغير شيخ محمد حنفى 417 در حاشيه سراج المنير، تذكره سبط 87. مطالب السؤل 13 فيض القدير 4 ر 357. 2- «خدايا مرا در مشكلى كه براى گشودنش پسر ابى طالب نباشد قرار مده اللهمَّ لا تبقني لمعضلة ليس لها ابن أبي طالب تذكره سبط 87، مناقب خوارزمى 58، مقتل خوارزمى 1 ر 45. 3- «سرزمينى كه تو اى ابو الحسن نباشى، خدا مرا باقى نگذارد» لا أبقاني اللَّه بأرض لستَ فيها أبا الحسن ارشاد سارى 3 ر 195. 4- «اى على! خدا مرا بعد از تو باقى نگذارد»لا أبقاني اللَّه بعدك يا عليُّ رياض النضرة 2 ر 197، مناقب خوارزمى 60، تذكره سبط 88، فيض القدير 4 ر 357 روایات بسیاری از پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله وسلم) در مورد علم حضرت علی علیه السلام نقل شده است که مشهورترین آنها حدیثی است که در آن پیامبر اکرم (ص) فرمود: انا مدینة العلم و علی بابها. به اتفاق تمام صحابی علی علیه السلام اعلم اصحاب بود. و همه آنها یقین داشتند که علم کسی در میان صحابی به پای علم علی علیه السلام نمیرسد. حتی کسانی که با علی علیه السلام وارد جنگ شدند به این مطلب اقرار نموده اند. عایشه می گوید: علی علیه السلام اعلم مردم به سنت پیامبر است. معاویه می گوید: هر گاه عمر با مسأله مشکلی بر خورد می کرد از علی علیه السلام سؤال می نمود. و خود عمر در موراد متعدد و مکرر این عبارت و عبارات مشابه آن را می گفت: لا ابقانی الله لمعضله لیس لها ابو الحسن... و از خدا می خواست که: خدایا مرا در هیچ مشکلی قرار مده که علی بن ابیطالب علیه السلام نباشد. در مقابل این منقبت امیرالمؤمنین علیه السلام ٬ احادیثی مجعول در برخی کتب اهل سنت درج شده است که جالب توجه هستند. به عنوان نمونه ابن حجر مکی (عالم متعصب سنی) در کتاب « صواعق المحرقة » آورده است که پیامبر (ص) فرمود:انا مدینة العلم و ابوبکر اساسها و عمر حیطانها و عثمان سقفها و علی بابها.یعنی من شهر علم هستم و ابوبکر اساس آن٬ عمر دیوار آن٬ عثمان سقف آن و علی (ع) در آن است! در برخی کتب هم علمای اعلام به آن اضافه کرده اند که:و معاویة حلقتها !!!(و معاویه حلقه در آن است).در حدیث دیگری آمده است که پیامبر (ص) فرمود: اگر علم عمر در یک کفه ترازو قرار گیرد و علم تمامی مردم روی زمین در کفه دیگر٬ علم عمر سنگین تر خواهد بود.بطور کلی جعل حدیث در اعلمیت عمر یا ابابکر چیزی جز توجیه غصب خلافت نمی باشد٬ چرا که عقلآ مقدم داشتن مفضول بر فاضل قبیح است و در افکار عمومی معقول نیست که پیامبری که وجهه او بر اساس علم الهی و قدرت الهی بوده است خلیفه و جانشینش اعلم مردم به علم پیامبر نباشد. و جاعلین حدیث خودشان هم می دانند که جاهل نمی تواند برای عالمترین مردم خلیفه قرار بگیرد. اما این حادثه عجیب و وقیح در واقع در تاریخ اسلام رخ داد و عده ای هم دانسته ، آنرا تأییــــد کردند. و افرادی مثل ابن حــــــزم و ابن تیمیـــــه هم نوشتــند که: « علمی که عمر بن خطاب داشت چند برابر علم علی علیه السلام بود و گفتار آنانکه علی را اعلم می دانند باطل است و کسی که در این مسأله با ما مخالفت کند یا جاهل است و یا بی حیا که دروغگویی و جهلش آشکار می باشد ».موسی جار الله هم نوشت که:« عمر افقه اصحاب به قرآن و سنت نبوی است ».گویا این افراد به هنگام ایراد چنین حرفهای نامربوطی خبر از احادیث صحیح نداشتند. برای بطلان احادیث و یا ادعاهایی از این دست ، و معلوم شدن نهایت دروغگویی این افراد سیری در کتب سنیان کافی است. مرحوم علامه امینی (رضوان الله علیه) در کتاب شریف «الغدیر» صد مورد از بی اطلاعی عمر بر قرآن و سنت نبوی را با مصادر آن از کتب اهل سنت نقل می کند که تعدادي از آنها را ميتوانيد اينجا ببينيد تا معلوم شود که نه تنها عمر « افقه صحابه » و « دیوار شهر نبی »! نبوده بلکه غالب اصحاب پیامبر٬ حتی زنان پرده نشین حق استادی بر عمر دارندخلیفه مسلمین تیمم بلد نیست مسلم در صحیح خود در باب تیمم٬از چهار طریق از عبد الرحمن نقل می کند که: مردی نزد عمر آمد و گفت: من گاهی جنب می شوم و آب برای غسل پیدا نمی کنم تکلیف من چیست...چگونه نماز بخوانم؟ خلیفه گفت: نماز نخوان!!! در بعضی نقلها هست که گفت: اگر من جای تو بودم نماز نمی خواندم تا آب پیدا کنم!!! عمار یاسر حاضر بود گفت: ای خلیفه یادت هست که من و تو در جنگی بودیم جنب شدیم٬ آب برای غسل پیدا نکردیم تو نماز نخواندی اما من در خاک غلطیدم و نماز خواندم؟ بعد وقتی خدمت پیامبر آمدیم٬ پیامبر ( کار من را تایید کرد و کار تو را مردود دانست و ) نحوه تیمم را یاد داد که دستان خود را به خاک زده٬ صورت و دستهایتان را با آن مسح کنید؟ عمر خطاب به عمار گفت: از خدا بترس! عمار در جواب گفت: ای خلیفه اگر تو بخواهی حرف نمی زنم!! آیا خلیفه آیه تیمم را در قرآن نخوانده بود؟! آنجا که می فرماید:...وان کنتم جنبا فاطهروا وان کنتم مرضى او على سفر او جاء احد منکم من الغائط او لامستم النساء فلم تجدوا ماء فتیمموا صعیدا طیبا فامسحوا بوجوهکم وایدیکم...(مائده ـ ۶)چگونه خلیفه بر ترک فریضه برای شخص جنب حکم می کند؟؟!!جانشین رسول اللهی که نبوتش به عبادت و حکم خداست چطور حکم یک مسأله جزئی را نمی داند؟ و این چه « افقه اصحابی » بر قرآن و سنت رسول خداست؟ اما علماء اهل سنت برای حفظ آبروی خلیفه هر کدام به وسیله ای تمسک جسته اند: بخاری در صحیح خود٬ این حدیث را نقل می کند اما جواب عمر را از آخر روایت که می گوید « نماز نخوان » حذف می کند. ولی سخن عمار را می آورد. غافل از اینکه در اینصورت سخن عمار مربوط به چیزی نخواهد بودبعضی دیگر به جای «نماز نخوان» نوشته اند که خلیفه ندانست در جواب مسأله چه بگوید.و بعضی هم نوشته اند که : خلیفه اجتهاد کرد و آیه تیمم را مخصوص حدث اصغر دانست و اجتهادش او را واداشت که جنب تیمم نکند و این را از فتاوای مشهور عمر حساب می کنند!! لابد اجتهاد در برابر نص قرآن هم از باب اجتهاد خلیفه بوده است! با ملحده خبیث 1202 بخبیث ملحدها 1202 ابجد ابوبکر عمر عثمان میباشد1202 ارتش کفار 1202به خائنای منافقانه اسلام 1202 ابجدسه خلیفه ابوبکرعمر عثمان عمر ابوبکرعثمان1202مشرکن کافرن فاسق 1202مردان نفاق مقصر فاسده دین اسلام 1202دشمنه اسلامی 541 541+430 مقصر=971 = ظالم971 + 231 نفاق= 1202 1202ابجدسه خلیفه ابوبکرعمر عثمان 1202بکافران محض 1202اینم آیه قرآن به ابجد سه خلیفه عمر ابوبکر عثمان1202 ان من المجرمین منتقمون 1202بکافران محض 1202با فاسد ترین دشمن1202 عثمان1202بدترین دشمن اسلام 1202 بمنافق های اشرار دینه اسلامی 1202 نفهم ترین مردان بدینها 1202 حاکمان ظالمه اهل دین ها 1202 ابجد ابوبکر عمر عثمان 1202 با کافرانه پلیده ملحدی ستمگر 1202اینم آیه قرآن 1202ان من المجرمین منتقمون1202 با فاسد ترین دشمن 1202 احمقان فاسد دین اسلامی 1202به نادانترین اهل دشمن 1202 با فاسد ترین دشمن1202 بدبخت اهله عالمی 1202مشرکن کافرن فاسق 1202مرگ به خائن نااهله اسلامی 1202 به ابجد ابوبکر عمر عثمان 1202تفرقه در ادیانه اسلامی 1202نگین ترین مردانه ملحد1202بکافران محض1202با فاسدترین دشمن 1202 ابجد ابوبکر عمر عثمان 1202 با کافرانه پلیده ملحدی ستمگر1202خداوند میفرماید ما مجرمان را سخت انتقام میگیریم1202با ظالمانه نادان ادیان1202تفرقه درادیانه اسلامی 1202سرکشای خائن 1202تفرقه در ادیانه اسلامی 1202 با ظالمانه نادان ادیان 1202 مشرکن کافرن فاسدن 1202مردانه فاسده دینه اسلام 651-110 علی=541 ان من المجرمین منتقمون 1202 با فاسدترین دشمن 1202
1202بخبیث ملحدها 1202 با فاسد ترین دشمن 1202 احمقان فاسد دین اسلامی 1202به نادانترین اهل دشمن 1202 با فاسد ترین دشمن1202 بدبخت اهله عالمی 541 بکافران محض 1202 تفرقه در ادیانه اسلامی 1202 با خبیث نا اهل1202 به نامرده ملحد شروز نادان 1202نااهله شر تری 1202 سران فتنه اهل حرامیانی 1202 با خبیث نا اهل 1202به بدبختیه اهل عالم 1202 اختلافهای دینی 1202بدبخت اهل عالمی 1202 بدبختان به عالم 1202
نظرات شما عزیزان: الله 18 سلطان 18 جانشین 18 مکتب18 جانشین 18 بدین 18 الله 18+64 دین = 82 امام 82 مهدی 82 جانشین حضر ت محمد ابن عبدالله 110 علی 110 جانشین اصلی آخرین پیامبر الهی 110 خلیفه اول امام واقعی امشب شب قدرمی باشد23مهدی23رهبر23 طبیب23 الگوی 23جهان اسلام 23جانشینه 23 اصلی23ناب الله23 آئین23ملائک سنگ کیسه صفرا اگه می خوای نمیری نخور نمکو روغنو شیرینی قی کردن بهترین دوای جسم میباشد قی کردن از تجمع سنگ در کیسه صفراء جلو گیری می کند وقتی کیسه صفرا پر ش به ابجد53 صلوات برمحمد53 احمد 53 علی26+27 فاطمه = 53 آل طاها آل یاسین53امام جانشین پیامبر53 شهید 319 اسلام واقعی 319 شهید 319 دین ناب محمد علی 319راه الهی الله 319 شهید 319 فلسفه دین 3319 سردار سلیمانی آیا وقت آن نرسیده تا جنایتکاران را سر جایشان بنشانیم نام تو اسم اعظم پروردگار است منتخب رسول ابن عم نبی عم یتساءلون عن نباء العظیم الذی هم فیه مختلفون ثم دین الله اصل اسلام 59 مهدی 59 دین واقعی اسلام 59 دین الله شیعه59 شیعه اصل اسلامه59دین واقعی اسلام59 چرا هفت حرف در سوره ی حــمــد نیست؟ «ث ، ج ، خ ،ز ، ش ، ظ ،ف» ظالم عالم مقصر عالم کیست بدبخت عالم کیست مذهب عالم کیست 740اندیشه شیطان740مقصرعمر740 مذهب الله محمد53فاطمه علی53سعادتمند ترین 53اهل بیت پیامبر53احمددین نمونه الله 53 53دین کامل الله 53 چرا هفت حرف در سوره ی حــمــد نیست؟«ث ،ج ،خ ،ز،ش،ظ،ف» قدرت علمی امام مهدی میتواند عرش رابه لرزه درآو رهبر آسمانی الله 59مهدی 59آخرین امام دین اسلام59 دین الله 34+25 اصل اسلام=59 مهدی59دین واقعی اسلام59 دین۶۴ الله محمدعلی۶۴جانشین محمدعلی۶۴دین۶۴الله محمدعلی۶۴تنها برگزیده دین۶۴نماینده غدیری۶۴ اصحاب یمین بیماری های سگ مهمترین بیماری سگ میرینه تو خونه بوگندشم میمونه فرمانده دلاور دین اسلامی 110 علی 110 دین الهی 110ریاضی در قرآن فضائل امام علی از نظر دشمنان امام علی کشته شدگان بت پرست که به دست با کفایت مولاء علی در جنگها بدر احد خندق تبوک و فتح مکه کشته شد زهرای اطهر زان سبب گفته در قرآن تمام آیه ها حق با علیست |
تير 1400 4
خرداد 1400 3 ارديبهشت 1400 2 فروردين 1400 1 اسفند 1399 12 بهمن 1399 11 دی 1399 10 آذر 1399 9 آبان 1399 8 مهر 1399 7 شهريور 1399 6 مرداد 1399 5 تير 1399 4 خرداد 1399 3 فروردين 1399 1 خرداد 1396 3 ارديبهشت 1396 2 فروردين 1396 1 اسفند 1395 12 بهمن 1395 11 آبان 1395 8 مهر 1395 7 شهريور 1395 6 مرداد 1395 5 تير 1395 4 خرداد 1395 3 ارديبهشت 1395 2 فروردين 1395 1 اسفند 1394 12 بهمن 1394 11 دی 1394 10 آذر 1394 9 آبان 1394 8 مهر 1394 7 شهريور 1394 6 مرداد 1394 5 تير 1394 4 خرداد 1394 3 ارديبهشت 1394 2 اسفند 1393 12 بهمن 1393 11 دی 1393 10 آذر 1393 9 آبان 1393 8 مهر 1393 7 شهريور 1393 6 مرداد 1393 5 تير 1393 4 خرداد 1393 3 ارديبهشت 1393 2 فروردين 1393 1 اسفند 1392 12 بهمن 1392 11 |